من دقیقا هفت ساعت و چهل و پنج دیقه دیگه باید برم مدرسه و امتحان بدم..

از درسای فارسی ، ریاضی و علوم

الان ک دارم این پستو مینویسم جمعه ساعت 22:31 دیقه س

و من اصن نمیتونم تمرکز کنم و درس بخونم

خیلی میترسم ک امتحانو خراب کنم و خیلی فشار رومه

همه ازم انتظار دارن شاگرد اول باشم و این انتظاراتشون منو خیلی نگران میکنه و منم نمیخام نا امیدشون کنم..

خیلی واسش استرس دارم هرلحظه ک میگزره دستام میلرزه و قلبم تند تند میزنه

حالت تهوع دارم هروقت کتابو باز میکنم ذهنم درگیر میشه اونم فقط بخاطر ی امتحان فاکی

خانم پامیشه میاد میگه : میخام بیینم وضعیت تحصیلیتون چطوره

همچنان اون عوضی : این نمره ها میره تو کارنامه:)

تکلیفش با خودش چیه؟

حالم ازش بهم میخوره ی عوضی ب تمام معنا عه:/

اصن نمیدونم چرا دارم اینجا مینویسم

ولی باید بفهمه ماهم مشکلات خودمونو داریم همه ک مشکل و کارشون درس نی ک

کاش اون نفهم یکم بفهمه ک چجوری داره بهمون فشار میاره

هووفف

 

بغیر اینا ، میشه لطفا واسم دعا کنید؟

تا این امتحان فاکینگو پشت سر بزارم و راحت شم...

 

شب بخیر:)