امروز تولد ی فرشته زمینیه!
ی فرشته فوق العاده کیوت و مهربون:)
تولد ی اومای دوس داشتنی*-*
تولد اوما پریسای منه&-&
چیه؟
مگه فرشته ها حتما باید بال داشته باشن؟
اومای کیوتم..
تولدت مبارک😍😍🎊🎊🎉🎉
ایشالله 9876543210 ساله شی
برات آرزوی موفقیت میکنم
امیدوارم ب همه آرزوهات برسی*-*
همیشه واسم بمون اوما:")
دوست دارم تا ابد@-@
حالا بیا بخلم /^-^\
عاممم...
دلم واسه
بیبی ، دایی آیان ، آجی فافا و اونی یسنا تنگ شده..
آجی فافا ک وبشو بی خبر حذف کرد
دایی آیانم وبشو بسته
بیبی ک خیلی وقته نیس
اونی یسنا هم خیلی وقته وبش بسته س
خیلی میصشونم...
ببخشید._.
بام قهر نکن باش؟
من معذرت میخام:"
امیدوارم منو ببخشی...
لاو یو^0^
دیشب ی خواب فوق چرت دیدم/:
عامم ببینید خونه ما ویلایی ی طرفش سقف داره ک برای پارک کردن ماشینا عه
اونی ک سقف نداره دوتا درخت داره چند تا گیاه هم کنارش بعد کنار دیوارمون تو خابم صدای ی زن ع اونجا میومد بعد من باهاش حرف میزدم
بعد مث اینکه اون صدا عه صدی ی زن مرده بوده ک تو خونه ما دفن شده
بعد من با روحش حرف میزدم:"|
ی بار جلوی بابام تو خواب باهاش حرف میزدم تو حیاط بعد بابام خیلی خونسرد گف با این مرده ها حرف نزن بعدش نمیدونم ی اتفاق ترسناک افتاد ک درس یادم نی
من وقتی ع خواب بیدار شدم مث سگ ترسیده بودم و جرعت نداشتم ع تختم بیام بیرون:"
حس میکنم ی بار دیگه هم این خوابو دیده بودم:"
الانم تو خونه تنهام ی صداهایی میاد من جرعت ندارم ع اتاق برم بیرونTT
یکم بیاین بحرفیم تا من حواسم پرت شه TT💔
پ.ن. : تعجب نکنین خوابای من همیشه چرت و پرته:"/
چقد سخته ک دوست مجازیت ک خیلیم بهش وابسته ای
وبشو ببنده و توهم هیچ راهی برای حرف زدن باهاش نداشته باشی...
دلم واسه اونی یسنا تنگ شده💔
سانای من تو دنیا تکه...
اون خیلی مهربونه
هیشکی مثش پیدا نمیشه
انقد ک مهربون ، دلسوز و بخشنده س
هیچکدومتون حق ندارین بهش چیزی بگین
سانای من جز مهربونی چیزی تو دلش نیس
بعضیاتون اصن لیاقت سانای مهربون منو ندارین...
حتی خودمم لیاقت اون همه مهربونی رو ندارم
سانا
مهم نیس بقیه چی راجبت میگن یا چی فک میکنن
مهم خودتی..
فقط خودت
ما میدونیم تو چیزی ک خیلیا فک میکنن نیستی
تو ی فرشته ای ک آدما لیاقتتو ندارن:)
هروخ ب کمک نیاز داشتی یا چیزی خاستی میتونی رو من حساب کنی..❣
تا ابد دوست دارم سانا💕
همیشه پیشت میمونم🙂🍭💖
For My Sana (:
مزخرف ترین بخش روز اونجاییه ک من گیج خاب درحالی ک ع شب تا الان نخابیدم خودمو بزور نگه داشتم تا خابم درس شه
بعد تو اوج خستگی داداشم محصم (ع اونی ایمی یاد گرفتم:|) و پدر گرام صدام میزنن و ی کار بم میدن/:
منم اون لحظه ب شدت عصبی میشم دلم میخاد گوشیو پرت کنم سمتشون/:
ببخشید ولی باید خودمو خالی میکردم چون خیلی رو مخم بود/:
بغیر اینا
خوبین؟
ناموسا خوده هلی هم نتونست با دارک کنار بیاد
این یکی خیلی خوشگله *--* بنفشه *-*
خوب شده؟ *-*
راستی راستی
بزنین رو home
اهنگ پخش میشه :)
